چالشها برای زوجها بعد از تولد فرزند
زمانی که درباره تغییرات و چالشها در روابط زوجها بحث میشود، الگوهای رایج متنوعی به وجود میآید. بسیاری از جنبهها که کلاً سبک زندگی زوجها را تغییر میدهد. جنبههایی که بسیاری از زوجها ذکر میکردند شامل تمرکز طاقت فرسا بر کودک، افزایش نیاز برای سازماندهی، نداشتن زمان کافی برای با یکدیگر بودن و نداشتن فعالیتها و سبک زندگی سابق. جنبه های دیگر ماههای اول کمبود خواب و کمبود پول که تعدادی از زوجها به عنوان چالش توصیف کردند.
در انتقال به مرحله والدینی توانایی زوجها در مدیریت استرسها و کار کردن با هم در رویارویی با تقاضای فزاینده ایی که با داشتن یک نوزاد به وجود میآید، آزمایش میشود. مهمتر، روشی است که زوجها با این انتقال سازگار میشوند و میتواند تأثیر پایداری بر ارتباط و عملکرد هر دو آنها و رشد فرزندشان داشته باشد. (کوان و کوان،2000) .
اگرچه اکثر زوجهای باردار منتظر تولد فرزندشان هستند، انتقال به مرحله والدینی عمو ما زمان سختی برای زوجها میباشد. چند هفته اول والدینی سخت میباشد. مادران اغلب متحیر میشوند از میزان دردی که در هفته های بعد از تولد آنها تجربه میکنند و زوج مجبورند اسرعت با تغییر بزرگ در زندگیشان و مسئولیتهایشان سازگار شوند. هر دو والدین جدید تغییرات مهم و معنا داری در زندگیشان تجربه میکنند.
روابط پدر و مادر
با تولد اولین فرزند روابط جدیدی نیز بین زن و شوهر متولد میشود. روابط پدر و مادر به عنوان «راههایی است که زوجها در ارتباط با یکدیگر به عنوان والدین ایفا میکنند. چندین زمینه خاص از روابط وجود دارد که تحت عنوان رابطه پدر و مادر میباشد. اینها شامل: توافق بر سر بچه داری[1] در زمینههایی از قبیل نظم و انضباط[2]، ارزشها[3]، یا آموزش[4] (آموزش و پرورش فرزند)؛ تقسیم کار و مراقبت از کودک و اینکه آیا پدر و مادر میتوانند منعطف بوده و با این تقسیم وظایف راضی باشند: یعنی به یکدیگر و به تصمیمات انضباطی یکدیگر احترام بگذارند و از یکدیگر حمایت و پشتیبانی کنند و مدیریت مشترک خانواده که خواستار ارتباط مشترک و تعادل درگیری[5] با کودک است را به نحو درستی انجام دهند (فینبرگ[6]،2003). روابط پدر و مادر مجزا از روابط عاشقانه زوجی آنها میباشد، با این حال این دو نوع رابطه تصور میشود تحت تأثیر یکدیگر قرار میگیرند. والدین روابط پدر و مادری خود را آغاز میکنند با همان توانایی (یا عدم توانایی) در برقراری ارتباط که آنها قبل از تولد فرزندشان در روابط عاشقانه بین خود داشتهاند. متناوباً، تنش در رابطه پدر و مادری، افت روابط عاشقانه را نشان داده است (فینبرگ،2003).
به ویژه مادران کاهش رضایت در ارتباط، شدت مشکل، تضعیف در مدیریت تعارضات، ارتباطات منفی، کاهش صمیمیت در ارتباط را نشان دادند. (داس، رهودس، استنلی و مارکمن، 2009) علاوه بر این پدران نیز یک افت ناگهانی در رضایت، از خود گذشتنی و ارتباطات منفی را از خود نشان دادند. علاوه بر این در سراسر مرحله انتقال میزان درگیری بین والدین افزایش مییابد. در حالی که تبادلات مثبت و فعالیتهای اوقات فراغت مشترک بین زوجها کاهش مییابد. (بلسکی و پنسکی[7]،1988 ).
گاتمن و همکارانش (2002) دریافتند که حدود 67٪ از زوجها در نمونههایشان افت در رضایت زناشویی را در مرحله گذار به والدینی تجربه کردند. هرچند، این کاهش در درجه اول در مادران تجربه شد. با این حال، یافته های مهم در میان مطالعات این است که تعداد قابل توجهی از والدین نیز تغییرات در رضایت را در طول دوره گذار تجربه نمیکنند و برخی زوجها حتی افزایش رضایت را تجربه میکنند (بلسکی و روین،1990). مطالعات داس، رهودس، استنلی و مارکمن (2009) نشان میدهند که پدر و مادر هر دو یک تغییر ناگهانی در جنبه های مثبت و منفی کارکردهای ارتباطیشان بعد از تولد اولین فرزندشان نشان دادند.
محققان نشان میدهند عدم تعادل بین تقسیم وظایف کاری بعد از تولد بچه ممکن است بر عملکرد زن و شوهر تأثیر بگذارد (کوان و کوان،2000). به طور خاصتر، انتظارات برآورده شده یا برآورده نشده مادران در مورد دخالت پدر در مراقبت از کودک با میزان رضایت از رابطه هر دو زوج مرتبط است (کوان و کوان،2000).
مشکلات در روابط والدینی و روابط عاشقانه آنها در طول دوره گذر ممکن است بر رشد فکری و اجتماعی فرزندان تأثیر داشته باشد. (کوان و کوان،2000).
رضایت زناشویی در دوران انتقال برای پدران با سطوح بالاتری از دخالت با فرزندانشان شش تا دوازده ماه پس از زایمان مرتبط است اما این روابط در مادران دیده نشد. (دو هرتی و لی[8]، 2007) . علاوه بر این، در میان پدران، بیشتر تغییرات منفی در کیفیت زندگی در سراسر سه سال اول انتقال والدینی مرتبط با تغییرات ناخواسته و منفی والدینی بین پدر و فرزند میباشد. همچنین عاطفه منفیتر و نافرمانی و رفتارهای عجیب و غریبی با فرزندانشان نشان میدهند. با این حال روابط مشابه در مادران دیده نشد (بلسکی، یانگ بلد، رووین، والینگ[9]،1991). بعلاوه، تعاملات زناشویی مثبتتر بین والدین زمانی که کودک سه و نیم ساله است پیش بینی کننده سطوح بالاتری از پیشرفت تحصیلی و سطوح پایینتری از خجالتی بودن، کناره گیری و رفتارهای تهاجمی در کودکان در سالهای بعد از آن میباشد (کوان و کوان، شولز و هیمنگ،[10]1994)
مطالعات دیگر، حوزه خاصتری از روابط زوج ها را به منظور شناخت جنبه هایی که ممکن است سرآغاز تضعیف رضایت کلی باشد را بررسی کردند. مطالعات اخیر نشان میدهند که پدر و مادر هر دو یک زوال ناگهانی در جنبه های مثبت و منفی کارکردهای ارتباطیشان به دنبال تولد اولین فرزند نشان دادند.
مادران کاهش رضایت زناشویی، تضعیف در مدیریت تعارضات، ارتباطات منفی، کاهش صمیمیت در ارتباط را نشان دادند (داس، رهودس، استنلی و مارک من، 2009). علاوه بر این پدران یک افت ناگهانی در رضایت، از خود گذشتگی و ارتباطات منفی را از خود نشان دادند. علاوه بر این در سراسر مرحله انتقال میزان درگیری بین والدین افزایش مییابد. در حالی که تبادلات مثبت و فعالیتهای اوقات فراغت مشترک بین زوجین کاهش مییابد. (بلسکی و پنسکی[11]،1988 ).
تأثیر بر فرد
همانطور که دنیای زوجها برای هماهنگی با عضو جدید خانواده تغییر میکند، این میتواند زمان تحول عاطفی، افزایش استرس و خستگی باشد. از پایان حاملگی تا حدود یک ماه پس از تولد، میزان خستگی برای پدر و مادر افزایش یافته و برای چندین ماه باقی میماند (الیک و همکاران[12]،2002). خستگی، انطباق موثر زوجها برای نقش جدیدشان به عنوان والدین و همچنین حل مسئله و یادگیری موثر را دشوار میکند (هارت، فریل و میلدی[13]،1990). همچنین خستگی میتواند برای والدین مشکل ساز باشد و باعث حساس و پاسخگو نبودن به نیازهای همسر خود باشند؛ در مادران، خستگی به میزان پایین رضایت زناشویی بعد از تولد مرتبط است. (الیک و همکاران،2002)
مطالعات متعددی کاهش رضایت زناشویی را در دوران گذار به والدینی نشان میدهند (بلسکی 1990، کوان و کوان 1998، گاتمن و نوتاریوس،2002). درحالیکه تعداد دقیق در کل مطالعات متفاوت است. بخش قابل توجهی از والدین به نظر میرسد کاهش در عملکرد ارتباط را در سراسر مرحله گذار تجربه میکنند.
علاوه بر این، محققان در نظر دارند که، اگر چه تولد یک کودک رویدادی مثبت است، اما از جمله تغییرات عمده زندگی است که میتواند استرس زا باشد. والدین جدید با افزایش خواسته های قرار داده شده در زندگیشان، همراه با از دست دادن حمایتهای محیطی از جانب دوستان و همکاران روبرو میشوند (کوان و کوان،2000). در میان این مطالبات جدید، والدین ممکن است با تغییر در دیدگاه های خود از خودشان روبرو شود. در طی انتقال به مرحله والدینی، سهم[14] احساس خود[15] مادر و پدر افزایش مییابد؛ و احساس مادر از هویت کارمند / دانشجو[16] کمتر میشود. علاوه بر این، کاهش اعتماد به نفس برای مادران جوان بین حاملگی و شش ماه بعد از تولد و برای پدران شش ماه تا هجده ماه پس از تولد، در نهایت قبل از بازگشت به خط پایه اتفاق میافتد (کوان و کوان 2000).
این تغییر در اعتماد به نفس و هویت ممکن است به احساس افسردگی که گاهی اوقات پدر و مادر تجربه میکنند منجر شود. مطالعات نشان میدهند که «اندوه والدینی[17]» که 50٪ مادران ممکن است تجربه کنند تعریف شده به عنوان نشانه های افسردگی جزیی که تا دو هفته بعد از زایمان میماند. علاوه بر این، بالغ بر 10٪ از مادران ممکن است علائم بالینی اختلال مرتبط با افسردگی پس از زایمان را تجربه کنند. (کوان و کوان 2000).
بلسکی و روین (1990) دریافتند که 42٪ از زنان و 46٪ از مردان در نمونههایشان هر کدام در طول سه سال اول گذار به مرحله والدینی تسریع کاهش در عشق را تجربه کردند. علاوه بر این کوان و کوان (1998) دریافتند که 45٪ از مردان و 58٪ از زنان در نمونههایشان کاهش رضایت بین بارداری و هشت ماه بعد از زایمان را تجربه کردند. گاتمن و همکارانش (2002) دریافتند که حدود 67٪ از زوجین در نمونههایشان افت در رضایت در مرحله گذار را تجربه کردند. هرچند، این کاهش در درجه اول در مادران تجربه شد. با این حال، یافته های مهم در میان مطالعات این است که تعداد قابل توجهی از والدین تغییرات در رضایت را در طول دوره گذار تجربه نمیکنند و برخی زوجین حتی افزایش رضایت را تجربه میکنند (بلسکی و رووین،1990).
[7] Belsky, J., & Pensky, E.
[8] Lee, C.S. & Doherty, W.J.
[9] Belsky, J., & Rovine, M.
[10] Cowan, P. A., Cowan, C. P., Schulz, M. S., & Heming, G.
[11] Belsky, J., & Pensky, E.
[13] Hart, Freel, & Milde
:: بازدید از این مطلب : 782
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0